۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

امروز داشتم به اولین دختری که باهاش سکس داشتم فکر میکردم، و به این فکر میکردم که چرا اسمش یادم نمیاد، قیافش یادمه موهاش بلوند بود لاغر بود عینکی بود یه ماه باهم دوست بودیم یه بار رفتیم جمهوری آب طالبی خوردیم یه بارم از یزد برام پشمک آورده بود، حتی کادو مادو یادگاری مادگاری کسشر مسشرم دارم ازش؛ ولی اسمش یادم نمیاد. دو به شکم بین هدا و مینا ولی در عین حال مطمئنم یه چی دیگه بود. کرمم گرفته اسمش یادم بیاد دیگه، بعضی وقتا کرمم میگیره یه کاری و بکنم، همه‌ی آدما بعضی وقتا کرمشون میگیره یه کاری بکنن، کلن. واسه اینم کرمم گرفته که یه روز بشینم خاطراتم و برا پسرم بگم زندگی نامم و بنویسه، چن وقته تنها امیدم تو زندگی پسرمه، که با این شرایط خدا رو چه دیدی یهو دیدی اسم مامانشم یادم رفت موقع تعریف کردن اون وقت خر بیار باقالی بار کن. خلاصش کنم، زندگی کیریه

۱ نظر:

Hiva گفت...

اسمش رو یادت نیاد بهتره یه وقت هایی یه کسایی رو باید کاملا خط زد از تو خاطرات!